در شرایطی که افغانستان درگیر بحرانهای انسانی، اقتصادی و سیاسی است، ریشه بسیاری از این مشکلات را میتوان در نوع نگرش، شیوه رهبری و رفتار اجتماعی رهبران طالبان جستجو کرد. از آنجا که مدیریت تعارض، کنترل خشم، انعطافپذیری و تصمیمگیری عقلانی، از ویژگیهای یک رهبری موثر محسوب میشود، این پرسش مطرح میگردد: آیا تمرین یوگا میتواند به رهبران طالبان در بهبود عملکرد ذهنی و رفتاری کمک کند؟
پاسخ این سوال نیازمند بررسی جنبههای علمی و تجربی یوگا در حوزه روانشناسی و مدیریت است. یوگا، برخلاف تصور رایج، تنها یک ورزش جسمانی نیست، بلکه ترکیبی از تمرینات فکری، تنفسی، مراقبه و فلسفه زندگی است که میتواند تاثیرات شگرفی بر ساختار ذهنی انسان داشته باشد.
خشونت، اغلب از ذهنهای آشفته و پرتنش سرچشمه میگیرد. رهبران طالبان، که در طول سالها تحت آموزشهای افراطی قرار گرفتهاند، ذهنی بسته و پر از خشم دارند. یوگا با تمرینات تنفسی خاص و مراقبه میتواند این الگوهای خشم را کاهش داده و ذهن را به سمت آرامش سوق دهد. این تغییر بنیادین، نخستین گام برای بازنگری در رفتار خشونتمحور طالبان خواهد بود.
یکی از مفاهیم کلیدی یوگا، خودشناسی و مشاهده بدون قضاوت است. رهبران طالبان اگر بهجای تمرکز مطلق بر دیگران، نگاهی به درون خود بیندازند، خواهند دید که بسیاری از رنجها و شکستهای اجتماعی ناشی از ناآگاهی از خود است. یوگا میتواند بستری برای بازسازی درونی این افراد فراهم سازد، بدون اینکه به تقابل بیرونی نیازی باشد.
رهبری در هر سطحی، نیاز به توانایی مدیریت فشار و استرس دارد. رهبران طالبان در شرایط بحرانی، اغلب به تصمیمات ناگهانی و قهرآمیز روی میآورند. در حالی که یوگا با تمرکز بر تنفس عمیق و ذهنآگاهی، توانایی تصمیمگیری در شرایط بحرانی را افزایش میدهد. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که یوگا موجب کاهش ترشح هورمونهای استرسزا مانند کورتیزول میشود.
یوگا تمرینی برای قدرت نیست؛ بلکه تمرینی برای ارتباط، احساس، و همدلی است. رهبران طالبان با درونیسازی این آموزهها، میتوانند شیوه رهبری خود را از استبداد به مشارکت تبدیل کنند. همدلی با مردم، مخصوصاً زنان و اقلیتها، از طریق ذهنآگاهی قابل توسعه است.
ذهن بستهای که تنها بر یک روایت مطلق از دین یا فرهنگ تأکید دارد، از رشد بازمیماند. یوگا با گشودن فضای ذهن و آشنا کردن فرد با تنوع تجربیات حسی و فکری، میتواند الگوهای فکری تکراری را بشکند. رهبران طالبان اگر روزانه تنها ۱۵ دقیقه مراقبه انجام دهند، احتمالاً به مرور زمان به نتایج متفاوتی در نگاه به جامعه خواهند رسید.
خشم، سلاح روانی رهبران طالبان در برابر مردم است. اما یوگا ابزاری برای تبدیل خشم به سکوت درونی است. این سکوت نه به معنای انفعال، بلکه نوعی بازتعریف قدرت است که از کنترل درون نشأت میگیرد. رهبری که خود را بشناسد، دیگر نیازی به خشونت برای اثبات اقتدارش ندارد.
رهبران طالبان اغلب از دین به عنوان ابزاری برای تحمیل استفاده کردهاند، اما یوگا میتواند دریچهای به معنویت فردی باز کند. ترکیب معنویت با تجربههای جسمی و ذهنی، راهی برای نوسازی درونی است که با خشونت و افراطگرایی در تضاد است. این رویکرد میتواند اسلامگرایی را از ایدیولوژی کور به تجربهای انسانیتر تبدیل کند.
مدیریت، به ویژه در سطوح کلان، نیازمند تمرکز و حضور در لحظه است. یوگا با تمرینهای مخصوص تقویت حافظه و تمرکز، کمک میکند رهبران طالبان بهتر شنوند، بهتر تحلیل کنند و تصمیماتی واقعگرایانه بگیرند. یک ذهن تمرکز یافته بهتر از ذهنی است که میان تهدید، توهم و تعصب سرگردان است.
شاید عجیب باشد، اما رابطه با بدن نقش مهمی در شیوه نگرش انسان دارد. یوگا به رهبران طالبان میآموزد که احترام به بدن خود، آغاز احترام به بدن و کرامت دیگران است. این دیدگاه میتواند راهی برای تغییر نگرش جنسی، رفتاری و سیاسی آنان نسبت به زنان و مخالفان باشد.
در جهان امروز، رهبری موفق با رهبری ترسناک متفاوت است. رهبران طالبان اگر میخواهند در تاریخ به عنوان رهبرانی مسیول یاد شوند، باید ابزارهای مدرن رهبری مانند یوگا را به رسمیت بشناسند. یوگا، تمرینی برای ساختن قدرتی مبتنی بر عقل، قلب و اخلاق است.
اگرچه تصور تمرین یوگا توسط رهبران طالبان ممکن است در نگاه اول طنزآمیز یا غیرواقعی به نظر برسد، اما از منظر علمی و مدیریتی، این تمرین میتواند بهعنوان نقطه آغازی برای اصلاح ذهنیت، کنترل خشم، ارتقاء همدلی و بهبود عملکرد ذهنی تلقی شود. جامعه افغانستان، برای حرکت به سوی صلح و ثبات، نیازمند رهبرانی است که خود را بشناسند، خود را بازسازی کنند و در نهایت، انسانبودن را بر قدرتطلبی ترجیح دهند. یوگا میتواند ابزار این تحول باشد.
رهبران طالبان در فضایی مملو از کنترل، مقاومت و نزاع زندگی میکنند. تصمیمگیریها بیشتر بر پایه ایدیولوژی و بدون تأمل در احساسات انسانی و آرامش ذهنی انجام میشود. یوگا، بهویژه تمرینهای مراقبه (دھیانه) و کنترل تنفس (پرانایاما)، ابزاری برای بازگشت به درون و فراتر رفتن از نفس، ترس و قدرتطلبی ارایه میدهد.
از طریق نشستن در سکوت و تمرکز بر تنفس، حتی ذهنهای سخت نیز ممکن است آرام شوند. سکوت، صبر را میآموزد و دروننگری، دشمنسازی را از بین میبرد. یوگا نه به قانونگذاری بیرونی، بلکه به فرمانروایی درونی دعوت میکند — چالشیترین و ماندگارترین نوع رهبری.
یوگا به هیچ دین یا فرهنگی خاص محدود نیست. با وجود ریشههای هندویی، امروزه یوگا بهعنوان روشی جهانی برای آرامش و تندرستی پذیرفته شده است. در قلب یوگا، اصل آهیمسا (پرهیز از خشونت) قرار دارد — نه فقط در رفتار، بلکه در نیت و اندیشه.
برای رهبران طالبان که خود را حافظان اخلاق و دین میدانند، یوگا آینهای است برای اندیشیدن دوباره: آیا رهبری میتواند الهی باشد، اگر فاقد شفقت باشد؟ آیا میتوان گفت خدمت به خدا میکنیم، اگر دلمان از رنج دیگران رویگردان باشد؟ یوگا با تمرینهایی همچون مراقبه مهربانی و حالتهای بازکننده قلب، انساندوستی و شفقت را در وجود انسان بیدار میکند — حتی نسبت به کسانی که «دیگری» شمرده میشوند.
فشار مدیریت جامعهای ناراضی و سرکوبشده بسیار زیاد است. پژوهشها نشان دادهاند که بسیاری از رهبران اقتدارگرا دچار اضطراب، بیخوابی، و حتی توهم هستند. یوگا از نظر علمی باعث کاهش سطح کورتیزول (هورمون استرس)، بهبود خواب، و افزایش آرامش میشود.
اگر رهبران طالبان روزانه تنها ۳۰ دقیقه یوگا — مثلاً سلام بر خورشید و تمرین تنفس — انجام دهند، ممکن است تصمیماتشان را با شفافیت بیشتر و ترس کمتر بگیرند. شاید حتی در مشروعیت خشونت و افراط تجدیدنظر کنند.
جهان، طالبان را با خشونت، سرکوب و جمود میشناسد. اما اگر یکی از این رهبران، با صداقت دروننگری کند، چه میشود؟ یوگا میگوید ذهن انسان پر از سامسکارا (الگوهای رفتاری گذشته) است — اما این الگوها قابل تغییرند.
اگر حتی یک رهبر طالبان مسیر تحول شخصی را از طریق یوگا آغاز کند، میتواند به الگویی از تغییر و رهایی بدل شود. در همهی سنتهای معنوی، رستگاری با فروتنی آغاز میشود — چیزی که یوگا از طریق هر سجده، هر تنفس، و هر درونکاوی به انسان میآموزد.
پیشنهاد یوگا به رهبران طالبان شاید آرمانگرایانه یا طنزآلود بهنظر برسد، اما شاید دقیقاً همین است که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم. یوگا نهتنها دعوت به دین یا ترک هویت نمیکند، بلکه تنها دعوت میکند: بنشین، نفس بکش، و گوش بده — به درون خودت.
در کشوری که سالها با جنگ، ترس و جهل فرسوده شده، شاید اولین گام بهسوی بهبودی، نه فتوای جدید، بلکه یک سکوت عمیق باشد. دنیا به جنگجویان مسلح نیازی ندارد؛ دنیا امروز به جنگجویان آرام نیاز دارد — کسانی که جرأت نگاه به درون دارند.
Leave a Reply