با نزدیکشدن زمستان و آغاز موجهای گسترده بازگشت مهاجران افغان از کشورهای همسایه، بهویژه پاکستان و ایران، یک بحران انسانی عظیم در آستانه شکلگیری است. در حالیکه هزاران خانواده افغان، بعضاً با کودکان و سالمندان، مجبور به ترک کشور میزبان و بازگشت به افغانستان شدهاند، هیچ برنامهریزی یا زیرساختی برای پذیرش، اسکان، تأمین نیازهای اولیه یا حتی ارایه حداقل حمایت برای آنها وجود ندارد. در قلب این فاجعه، آنچه بیشتر از همه به چشم میخورد، بی کفایتی طالبان در مدیریت این بحران است.
طالبان که پس از خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۲۱ دوباره قدرت را بهدست گرفتند، وعدههای بسیاری درباره امنیت، بازسازی و ایجاد ساختارهای خدماتی دادند. اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. این مقاله با بررسی دقیق واقعیتهای جاری، گزارشهای میدانی، گفتوگو با مهاجران بازگشتی، و تحلیل عملکرد گروه طالبان، به بررسی ابعاد مختلف بی کفایتی طالبان در مدیریت بحران مهاجران بازگشتی در آستانه زمستان سرد میپردازد
در ماههای اخیر، با فشارهای امنیتی و سیاسی کشورهای همسایه، بهویژه پاکستان، صدها هزار مهاجر افغان از اردوگاهها و مناطق شهری اخراج شدهاند. بسیاری از این افراد حتی مدارک قانونی اقامت داشتند. اما دولت پاکستان اعلام کرد که دیگر حضور پناهجویان افغان را تحمل نمیکند و روند اخراج را تسریع کرده است
بازگشت این تعداد عظیم از مهاجران به کشوری که درگیر فقر شدید، ناامنی، زیرساختهای نابودشده، و بیکاری گسترده است، نیاز به برنامهریزی دقیق، منابع مالی گسترده، هماهنگی میان نهادهای دولتی و نهادهای بشردوستانه دارد. اما بی کفایتی طالبان باعث شده که مهاجران در مرزها سرگردان بمانند، بدون سرپناه، غذا یا حتی یک چادر ساده

از همان آغاز موج اخراجها، طالبان مدعی شدند که “برای استقبال و حمایت از برادران مهاجر آمادهایم”. اما وقتی هزاران خانواده در نقاط مرزی مثل اسپین بولدک، تورخم، نیمروز و اسلامقلعه با هوای سرد و شبهای بیپناه روبرو شدند، هیچ اثری از امکانات اولیه مشاهده نشد
شواهد نشان میدهد که
هیچ کمپ سازمانیافتهای برای اسکان موقت وجود ندارد
توزیع غذا و پوشاک فقط توسط برخی نهادهای خیریه صورت میگیرد، آنهم ناکافی
هیچ سازوکار ثبتنام و حمایت برای بازگشتکنندگان به شهرها و ولایتهای اصلی ایجاد نشده استاین موارد، گواهی روشن بر بی کفایتی طالبان در اجرای ابتداییترین مسیولیتهای حکومتی است
عبدالسلام، پدر سه فرزند
در پاکستان در اردوگاه زندگی میکردیم. ما را مجبور کردند که ظرف سه روز اردوگاه را ترک کنیم. شبانه به مرز رسیدیم. طالبان گفتند که برای ما کمپ ساختهاند، اما هیچجا نبود. سه شب زیر باران خوابیدیم. یکی از دخترانم بیمار شد
راحله، زن جوان بازگشته از ایران
هیچکس از ما استقبال نکرد. هیچ غذای گرمی نبود. از طالبان پرسیدم کجا باید برویم؟ گفتند برو به ولایت خودت. اما نه پول داریم، نه خانه
این روایتها فقط نمونهای کوچک از تراژدی انسانی ناشی از بی کفایتی طالبان است
در میان بازگشتکنندگان، تعداد زیادی کودک، زن بیسرپرست، سالمند و بیمار وجود دارد. کمبود سرپناه، دارو، بهداشت و تغذیه برای این گروهها بحرانیتر است. زنان باردار، کودکان مبتلا به سوءتغذیه و سالمندانی که توان تحمل هوای سرد را ندارند، در شرایطی غیرانسانی قرار دارند
طالبان نهتنها زیرساختهای لازم برای حمایت از این گروهها را ندارند، بلکه با سیاستهای افراطگرایانه خود، فعالیت بسیاری از نهادهای بینالمللی را نیز محدود کردهاند. این اقدام عملاً سبب شده که بحران عمیقتر شود و جامعه بینالمللی نتواند نقش موثری ایفا کند
این یک نشانه دیگر از بی کفایتی طالبان در تعامل با جامعه جهانی و پاسخ به بحرانهای انسانی است
در حالی که روزانه تصاویر دردناک از وضعیت مهاجران در مرزها منتشر میشود، سخنگویان طالبان مدعیاند که “همهچیز تحت کنترل است.” این دروغ آشکار، نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه نشاندهنده انکار سیستماتیک بحران توسط رهبری طالبان است
در بسیاری از موارد، مسیولان طالبان در مناطق مرزی حتی اجازه عکاسی، گزارشنویسی یا ورود خبرنگاران را نمیدهند. این پنهانکاری برای پوشاندن بی کفایتی طالبان است، که حتی از پذیرش واقعیت ناتواناند

براساس پیشبینی هواشناسی، زمستان امسال در افغانستان سردتر از میانگین خواهد بود. این در حالی است که هزاران خانواده بدون پتو، لباس گرم، وسایل گرمایشی یا حتی سقف بالای سر خود هستند
در صورت تداوم این شرایط
بیماریهای واگیر، از جمله سرماخوردگی شدید، ذاتالریه و گوارشی شایع خواهند شد
مرگومیر کودکان و سالمندان افزایش مییابد
موج مهاجرت داخلی شکل خواهد گرفت و فشار بر شهرها بیشتر میشود
طالبان تاکنون هیچ طرح اضطراری برای مقابله با زمستان نداشتهاند. حتی بستههای کمکی وعدهدادهشده از سوی نهادهای وابسته به آنها، هنوز به دست مردم نرسیدهاند. این بیتوجهی، نمادی از بی کفایتی طالبان در پیشگیری از یک فاجعه انسانی است
چندین فعال اجتماعی که قصد داشتند در شهرهایی چون کابل و مزار شریف کمکهای مردمی برای مهاجران جمعآوری کنند، توسط طالبان بازداشت یا تهدید شدند. این برخورد، نمونهای دیگر از سیاست سرکوب بهجای پاسخگویی است
حتی نهادهایی چون جمعیت هلال احمر و برخی خیریههای داخلی نیز با موانع بوروکراتیک، مجوزهای اجباری و فشار امنیتی طالبان مواجه هستند. این سیستم ناکارآمد، نتیجه مستقیم بی کفایتی طالبان در مدیریت فاجعه است

سازمان ملل، یونیسف و برخی کشورها هشدارهایی درباره وضعیت مهاجران دادهاند، اما بهدلیل عدم همکاری طالبان، روند کمکرسانی با چالش جدی روبروست. بسیاری از کشورها برای جلوگیری از تقویت طالبان، کمکها را متوقف کردهاند. اما قربانیان اصلی این تصمیمات مردم عادی و مهاجران بازگشتی هستند
این یک معضل اخلاقی است؛ آیا باید کمکها را بهخاطر بیاعتمادی به طالبان متوقف کرد یا بهخاطر نجات انسانها ادامه داد؟
در هر دو حالت، بی کفایتی طالبان در ایجاد اعتماد، شفافیت و زیرساخت، عامل اصلی وضعیت بحرانی کنونی است
در شرایط فعلی، اقداماتی فوری باید انجام شود
ایجاد کمپهای اضطراری با حمایت سازمانهای بینالمللی
فراهمکردن غذا، دارو، لباس گرم و سرپناه برای مهاجران
کاهش محدودیتها بر فعالیت سازمانهای بشردوستانه
ثبتنام سیستماتیک مهاجران برای ارایه خدمات اجتماعی
فشار جامعه جهانی بر طالبان برای شفافیت و پاسخگویی
اما با بی کفایتی طالبان در سطوح مختلف حکومتی، اجرای این راهکارها بدون دخالت فعال جامعه جهانی ممکن نخواهد بود
بحران مهاجران بازگشتی در افغانستان یک فاجعه انسانی در حال رشد است که میتواند با آغاز زمستان به نقطه انفجار برسد. در مرکز این بحران، بی کفایتی طالبان بهعنوان یک نظام بدون تجربه اجرایی، ناتوان در مدیریت بحران و فاقد ظرفیت اخلاقی برای پاسخگویی، ایستاده است
بدون اقدام فوری و فشار جامعه جهانی، مهاجران افغان بهای سنگینی برای ناکارآمدی و بیتدبیری طالبان خواهند پرداخت. اکنون زمان همدلی، شفافیت و اقدام است؛ قبل از آنکه دیر شود

گروه طالبان از زمان ظهور خود در دهه ۱۹۹۰ تا به امروز، یکی از جنجالبرانگیزترین و خشنترین بازیگران سیاسی و نظامی در تاریخ معاصر افغانستان به شمار میرود. از نخستین روزهای تسلط بر قندهار تا سقوط کابل در سال ۲۰۲۱، طالبان بهطور مداوم متهم به نقض گسترده حقوق بشر، تبعیضهای قومی و مذهبی، سرکوب زنان و استفاده ابزاری از دین برای تحکیم قدرت خود بوده است
در این مقاله تلاش میشود با نگاهی تاریخی و تحلیلی، ابعاد مختلف ظلم طالبان در طول سه دهه گذشته بررسی شود؛ از نخستین دوره حاکمیت در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، دوران جنگ چریکی، تا بازگشت مجدد به قدرت پس از خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۲۱
طالبان در سال ۱۹۹۴ در ولایت قندهار توسط ملا محمد عمر تأسیس شد. این گروه با شعار مبارزه با فساد، برقراری شریعت و تأمین امنیت ظاهر شد، اما بهزودی ماهیت واقعی آن با خشونت، تعصب مذهبی و سرکوب هرگونه مخالفت خود را نشان داد
ایدیولوژی طالبان بر اساس تفسیر تندروانه و بسیار محدود از اسلام شکل گرفته است. تفسیری که نهتنها با فقه اسلامی مرسوم در افغانستان همخوانی نداشت، بلکه با آموزههای اصیل دین نیز در تضاد بود. این ایدیولوژی زمینهساز ظلم گسترده به مردم، بهویژه زنان، اقلیتهای مذهبی و قومی و روشنفکران شد
یکی از بارزترین جلوههای ظلم طالبان در این دوره، ممنوعیت کامل آموزش، کار و حتی حضور زنان در جامعه بود. دختران از مدرسه رفتن منع شدند و زنان تنها با محرم مرد و پوشش برقع مجاز به خروج از خانه بودند. هرگونه تخطی با شلاق، سنگسار یا زندان مجازات میشد
در دهه ۹۰ میلادی، طالبان دست به پاکسازی قومی در برابر اقوام هزاره، تاجیک و ازبک زدند. نمونه بارز آن کشتار مزار شریف در سال ۱۹۹۸ بود که صدها تن از غیرنظامیان، عمدتاً از هزارهها، بهطرز فجیعی قتلعام شدند. همچنین در بامیان، مناطقی که مرکز فرهنگ و تمدن هزارهها بود، شاهد اعدامهای دستهجمعی بودیم
طالبان در اقدامی بیسابقه، مجسمههای تاریخی بودا در بامیان را در سال ۲۰۰۱ منفجر کردند. این اقدام نهتنها ظلمی علیه تاریخ و فرهنگ افغانستان بود، بلکه جامعه بینالمللی را نیز شوکه کرد
هیچ رسانه آزادی در دوران طالبان وجود نداشت. رادیو تنها ابزار تبلیغاتی بود و هرگونه فعالیت فرهنگی، روزنامهنگاری یا آموزش غیرمجاز، جرم محسوب میشد
پس از سقوط طالبان توسط ایتلاف بینالمللی در سال ۲۰۰۱، این گروه وارد فاز جنگ چریکی شد. در این دو دهه، ظلم طالبان به اشکال مختلفی ادامه یافت
حملات انتحاری
طالبان بهطور مداوم از حملات انتحاری در بازارها، مساجد، مکاتب و اماکن عمومی استفاده میکردند. این حملات، هزاران قربانی بیگناه بهویژه کودکان و زنان برجای گذاشت
گزارشهای متعددی از استفاده طالبان از کودکان برای جنگ، حمل بمب و جاسوسی منتشر شده است. این اقدام مصداق روشن نقض حقوق کودک و جنایت جنگی است.
اساتید دانشگاه، خبرنگاران، فعالان مدنی و حتی پزشکان بارها توسط طالبان تهدید، ربوده یا کشته شدند. ترور افراد مطرحی چون احمد ولی مسعود و کارمندان موسسات خیریه نمونههایی از این اقدامات است
طالبان در بسیاری از ولایات، مکاتب دخترانه را آتش زدند، معلمان را کشتند یا تهدید کردند. همچنین مانع از فعالیت نهادهای بهداشتی و بشردوستانه شدند
در آگوست ۲۰۲۱، با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان بدون مقاومت جدی کابل را تصرف کرد. آنها وعده دادند که تغییر کردهاند و حکومتی “شاملگرا” خواهند ساخت، اما در عمل ظلم و استبداد شدت بیشتری یافت
طالبان بار دیگر تحصیل دختران بالاتر از کلاس ششم را ممنوع کردند. زنان از کار در ادارات دولتی و سازمانهای بینالمللی کنار گذاشته شدند. دانشگاهها، مکاتب خصوصی و مراکز آموزش حرفهای برای زنان تعطیل یا تحت فشار قرار گرفتند.
سرکوب اعتراضات
زنان شجاعی که در کابل و سایر شهرها به خیابان آمدند تا علیه سیاستهای ظالمانه اعتراض کنند، با خشونت بازداشت و شکنجه شدند. طالبان هیچ فضایی برای اعتراض مسالمتآمیز باقی نگذاشتند
با وجود اعلام عفو عمومی برای کارکنان دولت پیشین، طالبان بسیاری از نظامیان، قضات، فعالان مدنی و خبرنگاران را تعقیب، زندانی یا اعدام کردند. استخبارات طالبان عامل اصلی این نقضهاست
شیعیان، هزارهها و اقلیتهای مذهبی بهصورت مستمر مورد تهدید و تبعیض قرار دارند. مساجد شیعه بارها هدف حملات قرار گرفته و مقامات محلی طالبان هیچ حمایتی از این اقلیتها نمیکنند
بیش از ۸۰٪ رسانههای مستقل افغانستان در دوران جدید تعطیل شدهاند. روزنامهنگاران تهدید یا بازداشت میشوند. بسیاری از خبرنگاران مجبور به فرار از کشور شدهاند. طالبان تلاش میکند از طریق سانسور شدید، هرگونه صدای مخالف را خاموش سازد
ظلم طالبان فقط جنبه فیزیکی و سیاسی ندارد، بلکه باعث شکلگیری ترس، افسردگی، بیاعتمادی و مهاجرت گسترده شده است. هزاران جوان با انگیزه ترک کشور کردهاند، مغزها در حال فرار هستند و خانوادهها در فقر و ناامیدی دستوپا میزنند
کودکان از آموزش محروم، زنان از حضور در جامعه حذف، و مردان درگیر فشارهای روانی و اقتصادی هستند. این شرایط جامعهای را شکل داده که از هرگونه رشد، توسعه و آزادی تهی شده است
با وجود همه این ظلمها، واکنش جامعه جهانی بسیار محدود بوده است. برخی کشورها به دنبال منافع سیاسی و امنیتی، تعامل با طالبان را آغاز کردهاند، بدون آنکه به جنایات این گروه توجه داشته باشند. این رویکرد عملاً ظلم طالبان را مشروعیت میبخشد
جهان نباید از سرنوشت میلیونها افغان چشمپوشی کند. زنان افغانستان، اقلیتها و نسل جوان نیاز به حمایت، صدای بلند و اقدام عملی دارند
ظلم طالبان در طول تاریخ نهتنها استمرار داشته، بلکه در هر دوره رنگ و شکل تازهای به خود گرفته است. از ممنوعیت آموزش دختران و کشتار اقوام گرفته تا حملات انتحاری و سرکوب رسانهها، طالبان بهعنوان نماد افراطگرایی، تهدیدی برای آزادی، عدالت و انسانیت هستند
تا زمانی که ایدیولوژی طالبان و ابزارهای سرکوب آن مورد پرسش قرار نگیرد و جامعه جهانی در برابر آن بیتفاوت بماند، ظلم ادامه خواهد داشت و امید به آینده روشن در افغانستان کمرنگتر خواهد شد
Leave a Reply