Advertisement

محمد نادر شاه؛ از قدرت تا ترور در ۴ سال حکومت تاریخی افغانستان

محمد نادر شاه

 

محمد نادر شاه؛ دوران کوتاه اما سرنوشت‌ساز در تاریخ افغانستان

محمد نادر شاه یکی از چهره‌های مهم و تأثیرگذار در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان به شمار می‌رود. او در دوره‌ای حساس و بحرانی، پس از سقوط سلطنت امان‌الله خان، به قدرت رسید و نقش مهمی در بازسازی نظم سیاسی کشور ایفا کرد. هرچند سلطنت او تنها چهار سال (۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳) دوام آورد، اما اقدامات و سیاست‌هایش تأثیری ماندگار در مسیر تحولات افغانستان داشت.

بحران قدرت پس از امان‌الله خان

در اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی، افغانستان با بحران عمیق سیاسی و اجتماعی روبه‌رو شد. اصلاحات گسترده امان‌الله خان در حوزه‌های آموزش، حقوق زنان، ساختار دولت و روابط خارجی با مقاومت شدید محافظه‌کاران و روحانیون مواجه شد. این فشارها، در کنار شورش‌های گسترده در مناطق مختلف کشور، سرانجام منجر به سقوط حکومت او شد.

پس از خروج امان‌الله از کابل، حبیب‌الله کلکانی، معروف به «بچه سقو»، با بهره‌برداری از خلأ قدرت، سلطنت را به‌دست گرفت. اما حکومت او، که فاقد مشروعیت گسترده و برنامه سیاسی مشخص بود، با نارضایتی اقوام و نخبگان مواجه شد. در این فضای آشفته، محمد نادر خان، از اعضای خانواده سلطنتی و فردی با تجربه نظامی، وارد عرصه شد.

صعود نادر شاه به قدرت

محمد نادر شاه، که سال‌ها در ارتش افغانستان و در دربار سلطنتی فعالیت کرده بود، از حمایت قبایل شرقی کشور به‌ویژه اقوام پشتون برخوردار بود. او پس از تشکیل نیروی نظامی و جلب حمایت مردمی، در پاییز ۱۹۲۹ به کابل حمله کرد و موفق شد حکومت حبیب‌الله کلکانی را سرنگون کند. در ماه نوامبر همان سال، او به‌عنوان پادشاه افغانستان تاج‌گذاری کرد.

تلاش برای بازسازی دولت

یکی از اولویت‌های اصلی محمد نادر شاه پس از رسیدن به قدرت، برقراری نظم و بازسازی ساختار سیاسی و نظامی کشور بود. او تلاش کرد تا اقتدار دولت مرکزی را احیا کند و نهادهای دولتی را سامان دهد. یکی از اقدامات کلیدی وی تشکیل لویه جرگه بود، که در آن برای مشروعیت‌بخشی به سلطنت خود و تدوین قانون اساسی جدید تلاش کرد.

قانون اساسی ۱۹۳۱

محمد نادر شاه در سال ۱۹۳۱ قانون اساسی جدیدی را معرفی کرد. این قانون در ظاهر رویکردی مشروطه‌خواهانه داشت و نهادهایی چون مجلس شورا را به رسمیت شناخت، اما در عمل قدرت واقعی در دست پادشاه متمرکز باقی ماند. هرچند این قانون گامی در جهت قانون‌گرایی تلقی می‌شد، اما بیشتر ابزاری برای تثبیت قدرت مطلقه نادر شاه بود.

بازسازی ارتش و ساختار آموزشی

نادر شاه برای تثبیت حاکمیت خود، به بازسازی ارتش افغانستان پرداخت. او تلاش کرد ارتشی منظم، وفادار و مجهز ایجاد کند که بتواند امنیت داخلی را تأمین و از مرزها دفاع کند. در حوزه آموزش‌وپرورش نیز، پس از رکود ناشی از سقوط امان‌الله، گام‌هایی برای بازگشایی مکاتب، تربیت معلمان و ترویج آموزش ابتدایی برداشته شد. با این‌حال، سیاست‌های نادر شاه در آموزش بسیار محافظه‌کارانه‌تر از دوران امان‌الله خان بود.

سرکوب مخالفان و محدودیت‌های سیاسی

یکی از ویژگی‌های اصلی حکومت نادر شاه، برخورد قاطع با مخالفان سیاسی بود. او به‌ویژه با حامیان امان‌الله خان، روشنفکران لیبرال، و اقلیت‌هایی که خواستار مشارکت بیشتر در قدرت بودند، به‌شدت برخورد کرد. بسیاری از منتقدان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی بازداشت یا اعدام شدند. این سرکوب‌ها باعث شکل‌گیری فضای بسته سیاسی در کشور شد که تا دهه‌ها ادامه یافت.

نادر شاه و سیاست خارجی

در حوزه روابط بین‌المللی، نادر شاه سیاست بی‌طرفی و تعامل با قدرت‌های منطقه‌ای را در پیش گرفت. او تلاش کرد روابط دیپلماتیک متعادلی با بریتانیا، شوروی، ایران و ترکیه برقرار کند، بدون آن‌که کشور را وارد درگیری‌های بین‌المللی کند. هدف او از این سیاست، حفظ استقلال و ثبات داخلی افغانستان بود.

ترور و پایان سلطنت

در ۸ نوامبر ۱۹۳۳، محمد نادر شاه در حالی که در مراسم اهدای جوایز در لیسه حبیبیه شرکت کرده بود، توسط یک دانش‌آموز جوان به نام عبدالخالق ترور شد. این واقعه، شوکی بزرگ به دستگاه سلطنتی و ساختار سیاسی کشور وارد کرد. با این‌حال، با آمادگی قبلی در ساختار قدرت، پسرش، محمد ظاهر شاه، بلافاصله به سلطنت رسید و ادامه راه پدر را در پیش گرفت.

میراث محمد نادر شاه

با وجود کوتاهی دوران سلطنت، محمد نادر شاه نقش مهمی در بازگرداندن ثبات به افغانستان پس از یک دوره بحرانی ایفا کرد. او توانست یک سلطنت متمرکز و نسبتا باثبات ایجاد کند که تا چهل سال بعد توسط پسرش ظاهر شاه ادامه یافت. در عین حال، انتقادات فراوانی نسبت به سیاست‌های سرکوبگرانه، تمرکز قدرت، و جلوگیری از مشارکت سیاسی مطرح است.

نظامی که نادر شاه پایه‌گذاری کرد، در ظاهر باثبات بود، اما بنیادهای دموکراتیک نداشت. با حذف مخالفان و بسته‌کردن فضای سیاسی، شکاف‌هایی در ساختار اجتماعی و سیاسی کشور ایجاد شد که در دهه‌های بعد خود را نشان داد. با این‌حال، بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که بدون دخالت او، افغانستان می‌توانست وارد فاز طولانی‌تری از جنگ داخلی و بی‌ثباتی شود.

محمد نادر شاه یکی از پادشاهانی است که هرچند حکومتش کوتاه بود، اما تأثیرات بلندمدتی بر تاریخ معاصر افغانستان گذاشت. او در دورانی حساس، افغانستان را از یک بحران سیاسی نجات داد، دولت مرکزی را بازسازی کرد، و ساختار سلطنتی را از نو تعریف نمود. با این‌حال، روش‌های اقتدارگرایانه و سرکوب آزادی‌های مدنی موجب شد که دوران او از سوی تاریخ‌نگاران با نگاه‌های متفاوتی تحلیل شود. در مجموع، نادر شاه چهره‌ای کلیدی در انتقال افغانستان به دوران سلطنت ظاهر شاه و ثبات نسبی آن بود.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *